- سر پیچیدن
- نافرمانی کردن عصیان ورزیدن: در ارتش اگر کسی از اوامر مافوق خود سرپیچی کند سخت تنبیه میشود
معنی سر پیچیدن - جستجوی لغت در جدول جو
- سر پیچیدن
- سر تافتن، سر برتافتن، سر برتابیدن، سرپیچی کردن، نافرمانی کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
تا کردن، لوله کردن
منتشر شدن بو
شایع شدن
برهم شدن
درهم پیچیدن، به هم درافتادن
پیچیدن، تا کردن، لوله کردن، لفافه کردن، با کسی درافتادن
اباکرد